تا برات کربلایم را کند امضا حسین هم دلم را برده با خود در کنار قتلگاه هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه می خرد مارا در این دنیا و آن دنیا حسین از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه ریختم اشک و زدم بر سینه ، گفتم یاحسین غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق هر کجاباشیم ما را می کند پیدا حسین من که از روز ولادت کربلایی بوده ام دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین
کاش ... کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند... اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود... دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام... سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست!!! دنیا راببین ... بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ، ولی هیچ کس نمیفهمد......